پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستانهای کهن پارسی » هوس هاي مورچه اي
نوشته شده در چهار شنبه 18 خرداد 1390
بازدید : 350
نویسنده : پرویز طهماسبی


هوس هاي مورچه اي

يک مورچه در پي جمع کردن دانه هاي جو از راهي مي گذشت و نزديک کندوي عسل رسيد. از بوي عسل دهانش آب افتاد ولي کند و بر بالاي سنگي قرار داشت و هر چه سعي کرد از ديواره سنگي بالا رود و به کندو برسد نشد. دست و پايش ليز
مي خورد و مي افتاد.
هوس عسل او را به صدا درآورد و فرياد زد:«اي مردم، من عسل مي خواهم، اگر يک جوانمرد پيدا شود و مرا به کندوي عسل برساند يک «جور» به او پاداش
مي دهم.»....

:: موضوعات مرتبط: داستانهای کهن پارسی , ,
:: برچسب‌ها: داستانهای کهن پارسی » هوس هاي مورچه اي ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد